کاش کف هرم بودم. اون پایین. . ته ته. کاش هیچی برای از دست دادن ندلشتم. رها میجنگیدم  دلخوش به داشته های اندکم نمیشدم. کاش با همه وجودم میرفتم. راه هایی محدودی کاش میداشتم. یا می رسیدم یا.

کاش کف هرم بودم حالا که نوکش نیستم. 

این وسط گیر افتادم. وسط معمولی ها. نه رومی روم. نه زنگی زنگ. هی خیلی چیزها رو به دست نیاوردیم هی دلخوش به داشته های اندکمون. هی سانسور. هی ریا  هی سازش. از ترس از دست دادن همین اندک یافته ها. گریز از میان مایگی آرزویی سترگ است قیصر جان. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها