نه اینکه خیلی استرس داشته باشم‌. نه اینکه هییییچ‌. کلن اومدن عمه اینا این دو سه روز نوازشگر بود و فراموشی بخش. حرف زدیم و خندیدیم و گردش رفتیم و . خوب بووود.

اما نمیتونم بگم در کل همه چیز هم معمولی و مثل همیشه ست. اون موج دالبری که از سر شکم تا اون دل لیز میخوره و برمیگرده؛ هر از گاهی نگرانی مو حاضر غایب میکنه. هستم بابا. هستم. حاضرم. اما میخام بخابم دیگه.

اما اوج همنوایی شبانه ارکستر طبیعت با جان ملتهب و امیدوارم اینه که تی وی بزنم و برنامه تکراری و نامرتبط بی بی سی از وسط پخش این اجرای شهیار قنبری باشه:

 موی تو آرامش آب

بوی تو عطر صد کتاب

بوسه ی جادویی تو

کشف دوباره شراب

تو بهترین صحنه شو

شو شو

میرم که بخابم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها